به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: زن ۳۸ ساله با بیان این که من و فرزندانم تصمیم گرفته ایم بدون همسرم در یک خانه اجارهای دیگر زندگی کنیم، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: ۱۸ ساله بودم که با پسر خاله ام ازدواج کردم. آن زمان در سال آخر دبیرستان تحصیل میکردم که به پیشنهاد مادرم پای سفره عقد نشستم.
«عیسی» جوان برازنده و مهربانی بود که شناخت خوبی از یکدیگر داشتیم. از سوی دیگر پدرم نیز مشاور املاک بود و اوضاع مالی خوبی داشت به همین دلیل من هیچ گاه در تنگناهای معیشتی و اقتصادی قرار نگرفتم، ولی بعد از برگزاری مراسم عقدکنان، متوجه شدم که «عیسی» مدام دست هایش را میشوید یا به مدت طولانی استحمام میکند!
اوایل همه او را جوانی تمیز و اهل رعایت بهداشت فردی میشناختند که از همه نظر مراقب بهداشت است، ولی آرام آرام این وضعیت بسیار تاسف بار شد تا جایی که دیگر همسرم به لباس و کفش و حتی تمیزی منزل هم حساسیت عجیبی پیدا کرده بود. او وقتی از بیرون به منزل میآمد کفش هایش را زیر شیر آب میشست، اما ماجرا به همین جا ختم نشد.
او، من و فرزندانم را وادار میکرد که روزی چند بار و در حضور خودش دستها و پاهایمان را با آب و صابون شست وشو بدهیم و با نظارت او استحمام کنیم تا دست و بدن مان به در و دیوار حمام برخورد نکند، حتی اگر حوله حمام به دیوار برخورد میکرد باید دوباره استحمام میکردیم یا آن حوله را چند بار میشستم تا خیالش راحت شود. روزی چند بار باید خانه را جارو میزدم که یک بار آن با جارودستی خیس بود. لباسها را چندین بار با دست میشستم و بعد از تایید همسرم آنها را دوباره در ماشین لباس شویی میانداختم. شیرهای آب در خانه ما برق میزدند چرا که باید هر روز با وایتکس آنها را تمیز میکردم. آن قدر این مایع سفیدکننده را بر اشیای مختلف میزدم که دخترم دچار آسم شد و من هم به دلیل استفاده زیاد از آب و شست وشوهای بیهوده، به روماتیسم مفصلی مبتلا شدم.
«عیسی» حتی گوشیهای تلفن را هم میشست و اگر مهمانی به خانه میآمد باید در نقطهای مشخص مینشست و تکان نمیخورد! با این رفتارهای خسته کننده همسرم همه فامیل از ما فاصله گرفتند و حتی خانواده خودش نیز تحمل او را نداشتند چرا که ناگهان نیمه شب از خواب بیدار میشد و بعد از تمیزکردن منزل تا صبح زیر دوش حمام باقی میماند! بارها تصمیم گرفتم به رفتارهایش توجهی نکنم و حرفها و خواسته هایش را نادیده بگیرم، ولی چنان صورتش سرخ میشد و فشارخونش بالا میرفت که تشنج میکرد و باز هم من و فرزندانم دچار مشکل میشدیم. این بود که دیگر نتوانستم رفتارهای او را تحمل کنم و به همراه فرزندانم تصمیم گرفتیم او را به حال خودش رها کنیم و به منزل اجارهای دیگری برویم. با این حال همسرم ادعا میکند مشکل از من و فرزندانم است که قدر او را نمیدانیم و ...
این گزارش حاکی است: به دستور سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) پس از مشاورههای مقدماتی توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری، بررسی روان شناختی ماجرای شوهر وسواسی با معرفی زوج مذکور به مراکز تخصصی ومشاوران مرکز فرماندهی پلیس خراسان رضوی ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی